(شعرهای پاشا) نامه ای به خدا

سلام به صاحب نام سلام، 
ما حالمان خوب است،  
ملالی نیست جز دوری من ازشما،  
نمیدانم چرا تو که این همه به من و نزدیکی من چرا ازتو و یاد تو دور افتاده ام.  
ماحالمان خوب است و گهگاهی به وقت گرفتاری و درماندگی بیاد توهستیم  
وانقدرکه مهربانی تلافی که نمیکنی بلکه بیاد من هستی.  
ما حالمان خوب است و اگر هم بدباشد تو باروح پاکت و نورامیدت حالمان راخوب خواهی کرد، 
 پس ای خدای من هرگاه که من گرفتارغفلت شدم و حالمان بدشد  
تو دست مرابگیر و حال بنده خودت راخوب کن که میدانم چه بخواهم  
و چه نخواهم تودرکنارم هستی وحالمان را خوب میکنی.  
خدایادستم رابگیر و مرا یاری کن تا حال کسانی که حال خوبی ندارند خوب کنم  
تا همه بدانند تو هستی تا کسی حالش بدنباشد،  
زیاده عرضی نیست و تاتو هستی کسی تنهانیست  
پس حافظم باش ای خدای حافظه انسان

رادیو نمایش

بازم وقت قراره ، بازم ساعته چهاره، استدیو هشت اومده دلم چه بیقراره،پاشا نشسته اینجا، بیاین بیان بچه ها،سربسرم نزارین، استدیو هشت میخوام، رادیومو بیارین

این شعر نیست و فقط خط خطی های پاشا ست.

ای خدا خسته شدم از این همه سختی از این همه آشفتگی. خدا دردمو بکی بگم؟! از کجا 1گوش بیکار پیدا کنم ! کی به حرفام گوش میکنه! کسی نیست. نه کسی نیست، وای خدا تو که هستی پس خودت گوش کن: خدااا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا خسته ه ه ه ه ه ه ه ه ه شدم م م م م م م م م ‏

شعرمهدی جوزی

کوچه باغ کودکی یادش بخیر.

شاعرگمنام

روزگارکودکی یادش بخیر،یادشبهای خوش وشادش بخیر،زندگی مثل سلامی ساده بود،زندگانی صبح وشامی ساده بود،سفره نانوپنیری داشتیم،درنداری چشم سیری داشتیم،وقت بخشش دست مالرزش نداشت،مال دنیااینقدرارزش نداشت،آدماتاب وتحمل داشتند،برخداخیلی توکل داشتند.‏